متهم در دادگاه:
بعد از قتل دوستم با همسرش ازدواج کردم
گروه حوادث /زن جوان که با همدستی یک مرد شوهر خود را به قتل رسانده و جسدش را در حیاط خانه ویلایی خود در بومهن دفن کرده بودند صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، راز این جنایت هولناک حدود یک سال و نیم قبل زمانی فاش شد که مرد میانسالی به منظور ساخت استخر در حیاط خانهاش مشغول کندن زمین بود که از عمق چند متری خاک تعدادی استخوان اسکلت انسان پیدا کرد. وی بلافاصله موضوع را به پلیس خبر داد و مأموران پس از بررسی ماجرا دریافتند اسکلت مربوط به یک مرد است که چند سالی از دفن وی میگذرد. مرد صاحبخانه به پلیس گفت: من این خانه را مدتی قبل از یک زوج جوان خریدم و میخواستم در آن بازسازی کنم اما وقتی میخواستیم زمین را برای ساخت استخر بکنیم با این استخوانها رو به رو شدیم.
بدین ترتیب مأموران به سراغ ساکنان قبلی این خانه رفتند و در ادامه تحقیقات دریافتند در سال 92 پدر این خانواده به طرز مرموزی ناپدید شده بوده و همسرش به پلیس گفته بود که شوهرش گم شده است. با توجه به اینکه پرونده مرد گمشده بلاتکلیف رها شده بود و این زن نیز با مرد دیگری ازدواج کرده بود به وی ظنین شدند. بنابراین وی را تحت بازجویی قرار دادند و خیلی زود این زن اعتراف کرد که همسر فعلی او در سال 92 همسر سابقش را به قتل رسانده است. بدین ترتیب مرد جوان نیز دستگیر شد و به قتل با همدستی این زن اعتراف کرد.
صبح دیروز این زن و مرد در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. در ابتدای جلسه پسر بزرگ مقتول برای متهمان قصاص خواست و همچنین معاون رئیس قوه قضائیه نیز از طرف پسر کوچک مقتول که به سن قانونی نرسیده است برای عاملان قتل در خواست قصاص کرد.
در ادامه جلسه، نخست مرد متهم در تشریح ماجرا گفت: اتهام قتل را قبول دارم اما قصدم کشتن او نبود من از طریق خواهرم با این خانواده آشنا شدم. خواهر من با فاطمه - همسر مقتول- دوست بود آنها برای پول پیش اجاره خانه از من یک و نیم میلیون تومان پول خواستند و من هم به آنها قرض دادم بعد هم با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آن موقع همسر من قهر کرده و تمام اموال من را تصاحب کرده و رفته بود. بچه هایم نیز با من زندگی میکردند. مدتی که از این ماجرا گذشت یک روز خواهرم به من تلفن کرد و گفت شوهر فاطمه او را کتک میزند و از من خواست که به کمکش بروم. وقتی به خانه آنها رسیدم دوستم میخواست با چاقو همسرش را بکشد که من مانعش شدم اما به من حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم با چاقویی که از آشپزخانه برداشتم او را زدم که متوجه شدم کشته شده است. خیلی ناراحت بودم به فاطمه گفتم من به خاطر تو دوستم را کشتم و گرفتار شدم اما حالا زندگیام نابود شد در همین موقع فاطمه به من گفت اگر پلیس ما را دستگیر کرد من میگویم خودم او را زدهام. آن موقع بچههای مقتول در خانه نبودند ما جسد را همانجا رها کردیم و روز بعد با کمک فاطمه جسد را در باغچه حیاط دفن کردیم.
قاضی در ادامه پرسید: تو که خودت در زندگی مشترکت مشکل داشتی با چه صلاحیتی در زندگی این زوج دخالت کردی و مرتکب قتل شدی؟ متهم گفت: من به درخواست خواهرم به آنجا رفتم و قصدم کمک بود.
در ادامه فاطمه پای میز محاکمه ایستاد و در تشریح ماجرا گفت: من و شوهرم خیلی اختلاف داشتیم او همیشه مرا کتک میزد و با من بدرفتاری میکرد. شب حادثه در آشپزخانه در حال شام درست کردن بودم که دوباره شوهرم شروع به فحاشی و کتک زدن من کرد و من هم با خواهر این مرد تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
قاضی گفت: چرا طلاق نگرفتی؟
- شوهرم قبول نمیکرد او قبلاً دو بار ازدواج کرده و همسرانش را طلاق داده بود و میگفت اگر تو هم طلاق بگیری مردم فکر میکنند من مشکلی دارم اگر لازم باشد تو را میکشم اما طلاقت نمیدهم. آن شب هم وقتی این مرد به خانه ما آمد شوهرم میخواست او را هم بکشد که وی از خودش دفاع کرد.
در ادامه قاضی از متهم مرد پرسید که در بازجوییها اعتراف کردی که با همسر مقتول ارتباط نامشروع داشتی آیا قبول داری؟
مرد جوان در حالی که منکر این ادعا بود گفت: من قبل از قتل هیچ ارتباطی با فاطمه نداشتم بلکه 5 ماه بعد از قتل شوهر فاطمه من به خانه پدرش در شیراز رفتم و او را از خانوادهاش خواستگاری کردم. بعد هم با موافقت آنها همانجا او را به عقد موقت خودم درآوردم و الآن یک فرزند هم داریم.ما برای اینکه از این ماجرا دور باشیم به همدان رفتیم و در آنجا ساکن شدیم و فکر نمیکردیم بعد از 6 سال پرونده برملا شود.
بدین ترتیب قضات دادگاه برای تصمیمگیری درباره سرنوشت این زن و مرد و صدور رأی وارد شور شدند.
سناریوی هالیوودی اشرار مسلح برای فراری دادن قاتل فرمانده
گروه حوادث / سرنشینان مسلح 3 دستگاه خودروی پژو در نقشهای طراحی شده با حمله به مینیبوس حامل زندانیان در شهرستان میناب هرمزگان، چند نفر از زندانیان از جمله متهمان پرونده قتل رئیس پاسگاه چغازردی میناب را فراری دادند.
بهگزارش فارس، در این حمله که حوالی ظهر شنبه رخ داد و وقوع اولیه آن از سوی افراد محلی منطقه گزارش شد، چند نفر از زندانیان که از اشرار مسلح و همینطور متهم اصلی پرونده قتل شهید حجتالله دشتبانی فرمانده ایست- بازرسی چغازردی میناب بودند هنگام بازگشت از دادگاه با همکاری چند فرد مسلح اقدام به فرار کردند.
همچنین این افراد مسلح در حوالی ایست- بازرسی سرنی نیز بار دیگر با نیروهای پلیس درگیر شدند. بعد از این حادثه یگانهای مختلفی از پلیسهای تخصصی استان هرمزگان در حال تجسس و پیگیری برای دستگیری متهمان فراری هستند.
سرقت 800 میلیونی یک قاتل و همدستانش از خانه هنر
گروه حوادث / یک قاتل که سالها قبل توانسته بود با جلب رضایت و دریافت دیه از مجازات قصاص رهایی یابد این بار بههمراه همدستانش نقشه سرقت از خانه هنر متعلق به یکی از مراکز خیریه را طراحی و اجرا کرد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل خبر سرقت از خانه هنر یکی از مراکز خیریه و مردمی در تهران به پلیس اعلام شد. تیم تحقیق بلافاصله برای بررسی ماجرا راهی محل سرقت شده و در نخستین تحقیقات دریافتند سارقان پساز سرقت آلات و ادوات موسیقی، 100 تابلوی نقاشی و کارهای دستی کودکان بیسرپرست و بد سرپرست و وسایل با ارزش و حتی مواد خوراکی موجود در محل را با تخریب در خروجی سرقت و پساز خروج نیز قفل در را تعویض کردهاند. تحقیقات نشان میداد که ارزش اموال مسروقه از خانه هنر 800 میلیون تومان بوده است. در ادامه بررسیها مشخص شد که عاملان سرقت از خانه قدیمی و خالی همسایه که متعلق به مرد میانسالی بود و وی سالها قبل فوت کرده بود وارد ساختمان شدهاند.
کشف تابلوهای نقاشی
از آنجایی که سارقان فیلم دوربینهای مداربسته محل سرقت را نیز با خود برده بودند هیچ رد و سرنخی از آنها به جا نمانده بود، اما همین مسأله نشان میداد که آنها با سارقان حرفهای و احتمالاً سابقه دار مواجه بودند. در حالی که بررسیها برای یافتن سارقان خانه هنر ادامه داشت، دو نفر از کارمندان مرکز خیریه هنگام عبور از خیابان جیحون بهطور اتفاقی با خودروی «تیبا»ی سفید رنگی مواجه شدند که تعدادی از تابلوهای نقاشی مسروقه متعلق به مرکز خیریه در آن بود و مهر پایین تابلوها این موضوع را تأیید میکرد. دو مرد جوان که سارقان را در چند قدمی خود میدیدند بلافاصله موضوع را به پلیس گزارش کردند اما لحظاتی بعد، زمانی که دیدند دو مرد تیبا سوار قصد رفتن از آنجا را دارند، وارد عمل شده و با کمک همسایهها و عابران موفق شدند یکی از تیبا سواران را دستگیر کنند ولی نفر دوم موفق به فرار شد.
سارق سابقه دار
با دستگیری مرد جوان به نام سیاوش، او به سرقت از خانه هنر با همدستی یکی از دوستان سابقه دارش اعتراف کرد و گفت: مردی که فرار کرد در سرقت نقشی نداشت. او از من 15 میلیون تومان طلب داشت و من چون توانایی پرداخت 15 میلیون تومان را نداشتم، قرار شد بهجای بدهیام تابلوهای نقاشی را به او بدهم. او ادامه داد: روزی که دستگیر شدم هم تابلوها را آورده بودم تا دوستم به جای بدهیاش بردارد. در این سرقت هومن که سردسته این باند است و مردی به نام خسرو که صاحب وانت بار بود نقش داشتند.
دستگیری سردسته باند
با اطلاعاتی که متهم جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد هومن و خسرو بازداشت شدند. خسرو در تحقیقات مدعی شد که از سرقتی بودن وسایل بیخبر بوده است و گفت: مدتی قبل با هومن آشنا شدم، چندباری با خودروی وانتم برای او بار جا به جا کردم. شب حادثهام که بارها را منتقل کردم نمیدانستم سرقتی است و آنها به ازای دستمزد و هزینه کرایه خودروام یک یخچال به من دادند. از آنجایی که میگفتند هزینه کرایه و مزد من کمتر از پول یخچال است 100 هزار تومان هم از من گرفتند.
در ادامه تحقیقات هومن نیز به سرقت از خانه هنر اعتراف کرد. بهدنبال اعتراف اعضای این باند، متهمان به دستور بازپرس ایردموسی از شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت راهی اداره آگاهی شده و تحقیقات برای شناسایی سرقتهای احتمالی آنها ادامه دارد.
گفتوگو با سردسته باند
چه شد که این خانه هنر را برای سرقت انتخاب کردید؟
یکی از دوستانم گفت که آنجا استودیوی ضبط موسیقی زیرزمینی است با خودمان گفتیم صاحبان این مرکز هنر خوانندههای زیرزمینی هستند و چون کارشان غیرقانونی است، سرقت را به پلیس گزارش نمیدهند.
چطور سرقت را انجام دادید؟
همان دوستم گفته بود که کنار ساختمان خانه هنر، خانه ویلایی قدیمی وجود دارد که کسی ساکن آن نیست. موضوع را به سیاوش که هم محلی قدیمیمان بود گفتم و او هم خیلی زود پذیرفت که در این سرقت با من باشد. سیاوش بدهی و نیاز شدید به پول داشت با فروش وسایل سرقتی میتوانست بدهیهایش را پرداخت کند. شب حادثه از طریق خانه قدیمی وارد خانه هنر شدیم و در چند نوبت وسایل را با وانت از آنجا خارج کردیم.
میدانستی که آنجا برای کودکان بیسرپرست و بد سرپرست است؟
نه یک درصد هم احتمال نمیدادیم که آنجا یک مرکز خیریه باشد و بعد از اینکه آرم مرکز خیریه را دیدم، تعجب کردیم و عذاب وجدان به سراغمان آمد؛ حتی میخواستیم وسایل را برگردانیم اما ترسیدیم دستگیر شویم.
سابقه داری؟
بله. سال 83 در یک درگیری خیابانی بر سر جای پارک خودرو، یک مرد را کشتم و در واقع زندگی خودم و او را نابود کردم. 5 سال و 8 ماه از عمرم را در زندان بودم تا اینکه با تلاش خانوادهام، اولیای دم رضایت دادند و من با پرداخت دیه 150 میلیون تومانی از زندان آزاد شدم.
بعد از آزادی چکار میکردی؟
یک مجرم سابقه دار، بدون پول چکار میکند، به غیر از دزدی کاری میتواند انجام دهد؟
ادعای بیگناهی در مرگ خونین شوهر
گروه حوادث / همزمان با مرگ مرموز مرد جوان همسر او که با چاقو زخمی شده بود مدعی است که مرگ همسرش یک اتفاق بوده است.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ظهر پنجشنبه گذشته، زن میانسالی هراسان با کلانتری 133 شهرزیبا تماس گرفت و گفت: لحظاتی قبل صدای فریادهای زن همسایه به گوشمان رسید که کمک میخواست. این زوج جوان همیشه باهم درگیری دارند و صدای داد و فریادهایشان مدام بهگوش میرسد. امروز هم تصور میکردیم که مثل همیشه با هم درگیر شدهاند اما وقتی خودم را به آپارتمانش رساندم، در نیمه باز بود و رد خونی از آپارتمان به راه پلهها کشیده بود و زن همسایه بهنام توران با بدنی نیمه جان افتاده بود. داخل خانه نیز جسد همسرش افتاده بود که از او هم خون زیادی رفته بود. بهدنبال این تماس موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. با ورود تیم تحقیق به آپارتمان آنها با جسد مرد 38 ساله در حالی که از ناحیه کمر چاقو خورده بود مواجه شدند و دختر 2 سال و نیمه این زوج نیز در یکی از اتاقها خواب بود. زن جوان که از ناحیه پا مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد و جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه و سرنخها حکایت از آن داشت که زن جوان در این جنایت نقش دارد خانواده مقتول بهنام ایمان از عروسشان شکایت کردند. آنها مدعی بودند که سهیلا، عروسشان در این جنایت نقش دارد.
در حالی که انگشت اتهامات به سمت سهیلا بود، تحقیق از زن جوان پساز بهبودی صورت گرفت اما منکر قتل شد و گفت: 7 سال قبل با ایمان ازدواج کردم و حدود سه سال قبل بچه دار شدیم. اما بچه دار شدن ما هم نتوانست جلوی اختلافاتمان را بگیرد. اختلافماتمان آنقدر بالا گرفت که دو سال قبل درخواست طلاق دادم و تا نزدیک طلاق هم رفتیم اما بهخاطر دخترم از تصمیمی که گرفته بودم منصرف شدم.
او ادامه داد: اختلافهای ما همچنان ادامه داشت. یک سالی هم میشد که میگفت افرادی او را در خیابان تعقیب میکنند و قصد سرقت و کشتن او را دارند. هر چه به او میگفتم به دکتر برود و تحت درمان قرار بگیرد بیفایده بود. 3 روز قبل از حادثه قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. اما ایمان چهارشنبه بهدنبالم آمد و مرا به خانه آورد کمی هم قرصهای اعصاب و خواب پدرم را برداشت و خورد.
درگیری خونین
زن جوان ادامه داد: پنجشنبه ظهر دخترم داخل اتاق خواب بود و من در حال نظافت خانه بودم که دوباره دعوا شروع شد. اینبار ایمان میگفت من کلید کمدش را به صاحبکارش دادهام و او نیز وسایلش را دزدیده و کمد را بهم ریخته است. دوباره همان توهمات قبل را داشت، من به داخل آشپزخانه رفتم و مشغول کارهایم بودم که ناگهان به سمتم آمد و گلویم را فشار داد.
او ادامه داد: داشتم خفه میشدم، تقلا کردم و در نهایت موفق شدم او را هل بدهم. بعد از کشوی کابینت که باز بود چاقویی برداشت و به من حمله کرد. من هم او را هل دادم که زمین خورد و بعد از خانه بیرون رفتم و با داد و فریاد همسایهها را خبر کردم. من ضربهای به همسرم نزدم و ممکن است زمانی که او را هل دادم این اتفاق افتاده باشد. با توجه به اظهارات زن جوان، به دستور بازپرس مرادی از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، برای تحقیقات بیشتر به اداره دهم دادسرای امور جنایی پایتخت انتقال داده شد.
دادگاه خانواده
آرزوی مهاجرت، زن و شوهر را به طلاق رساند
گروه حوادث / «اگر فکر کردی که من همان دختر مظلوم و آرام چند سال پیشم اشتباه کردی هرچقدر در این سالها آزارم دادی و با حرفهایت توی سرم کوبیدی کافی است. از این به بعد من حرف میزنم و تو گوش میکنی یا باید با من و برنامه هایم کنار بیایی یا مهریهام را تمام و کمال میگیرم و بدون تو مهاجرت میکنم و...»گفتن این جملهها از سوی سمیرا کافی بود تا همسرش سینا با عصبانیت به او اعتراض کند و خیلی زود کارشان به دادگاه خانواده برسد.
سمیرا که این بار در حضور قاضی دادگاه خانواده نشسته بود گفت: در این چند سال سعی کردم قناعت کنم و از خرید هر آنچه که دلم خواست صرف نظر کنم. خیلی مواقع دوست داشتم برای دلخوشیام سادهترین وسایل را بگیرم اما نگرفتم اما همه دخترهای فامیل و دوستانم هرچیزی که را خواستند گرفتند. من در خانه پدرم هرچیزی که میخواستم در اختیارم بود و خانوادهام خرید هیچ چیزی را از من دریغ نمیکردند اما از وقتی به خانه به اصطلاح بخت رفتم خرید یک میز یا یک دست مبل برایم حسرت شده است.
سینا حرفهای سمیرا را قطع کرد و گفت: تو بهدنبال تجملگرایی هستی. از نظر تو زندگی ایدهآل عکسهایی است که دوستان و اقوامت در فضای مجازی میگذارند. زن زندگی برای یک دست مبل و یک میز ناهارخوری شوهرش را به دادگاه نمیکشاند. همانطوری که گفتم تو دنبال بهانهای هستی برای زندگی نکردن و من با آدمی که طرز فکرش اینطوری است نمیتوانم کنار بیایم.
در حالی که گفتوگوی میان سمیرا و سینا به مشاجرهای بینتیجه منتج میشد قاضی از آنها خواست تا سکوت کنند و بعد هم به هر دو نفر گفت که فعلاً حکم طلاق را صادر نمیکنم شما نیاز به مشاوره دارید. چند جلسه پیش مشاور میروید و اگر به نتیجه نرسیدید آن زمان تصمیم دیگری خواهم گرفت. حالا هم بیایید صورتجلسه را امضا کنید و بروید. امیدوارم دفعه بعدی که شما را دیدم تصمیم هر دوی شما ادامه زندگی مشترکتان باشد.
نگاه کارشناس
امیرحسین صفدری
کارشناس مسائل خانواده
در مورد این پرونده توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
اول اینکه دنبال کردن زندگی مدرن و داشتن وسایل شکیل برای یک زندگی اشکالی ندارد اما این موضوع نباید مبدل به نقطه ضعفی برای نابودی زندگی شود. سمیرا باید قبل از آنکه زندگی مشترکش را آغاز کند از ایدهآلهایش میگفت و به توافقهایی میرسید. دوم اینکه فضای مجازی و ارتباط با برخی از دوستان میتواند طرز فکر و اهداف و ایده آلهای افراد را دستخوش تغییر کند. ممکن است سکوت سمیرا در ابتدای زندگی مشترک به خاطر طرز فکر واقعی خودش بوده که با مرور زمان و ارتباط با برخی از دوستان نسبتاً مرفه باعث شده که این زن تغییر رویکرد دهد و بعد از چند سال بهدنبال ایده آلهایی باشد که در زندگی اقوام و دوستانش دیده است. در این جور مواقع سینا میتواند زمینه رهایی همسرش را از دنبال کردن این اهداف غیر منطقی با پر کردن وقتهای خالی برای سمیرا و درک نیازهای واقعی او فراهم کند و او را با واقعیتهای زندگیاش روبهرو کند.
سوم اینکه سینا نباید همه مشکلات زندگی را به گردن دوستان و افکار تازه سمیرا بیندازد. ضمن اینکه سینا با پذیرش مهریه سنگین موجب شده تا وقتی سمیرا خودش را با زندگی ایدهآلی که بهتازگی برای خودش ترسیم کرده در فاصله ببیند، احساس کند که تنها با گرفتن مهریه میتواند به خواستههایش دست یابد.
حبس و شلاق، مجازات سارقان تندیس میدانی در اصفهان
گروه حوادث /سارقان تندیس هنری میدان امام حسین(ع) اصفهان از سوی شعبه ۱۰۵ دادگاه کیفری ۲ اصفهان به حبس و شلاق محکوم شدند. محمدرضا حبیبی، رئیس کل دادگستری استان اصفهان درباره جزئیات این پرونده سرقت به میزان گفت: اواسط بهمن سال گذشته با اعلام خبر سرقت تندیس هنری نصب شده در میدان دروازه دولت اصفهان (نام قدیم میدان امامحسین) تعقیب کیفری سارق یا سارقان این اثر در دستور کار دادسرای اصفهان قرار گرفت و با تلاش مأموران انتظامی در اسرع وقت 3 متهم دستگیر و با تشکیل پرونده و صدور دستور قضایی روانه زندان شدند. وی در ادامه گفت: پساز انجام تحقیقات مقدماتی پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شد و شعبه ۱۰۵ کیفری ۲ اصفهان متهم ردیف اول را به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و متهم ردیف دوم را به ۲ سال حبس و متهم ردیف سوم را به 3 سال حبس و تحمل ۷۴ ضربه شلاق تعزیری محکوم کرد. گفتنی است این حکم غیر قطعی و قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم تجدیدنظر استان اصفهان است.
متهم، قتل پسر همسایه را گردن نگرفت
گروه حوادث / مرد جوانی که به اتهام قتل پسر همسایهاش بازداشت شده در حالی پای میز محاکمه ایستاد که منکر هرگونه دخالتی در مرگ این پسر جوان شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل فروردین سال 97 پسر جوانی به طرز مرموزی در خانهاش واقع در پیشوای ورامین جان باخت. معاینات پزشکی قانونی نشان میداد وی به علت ایراد ضربه به سرش و خونریزی مغزی جان باخته است. با شکایت خانواده این پسر تحقیقات جنایی آغاز شد و مأموران در بررسی تلفن همراه این پسر پیامکی را مشاهده کردند که از سوی شخصی بهنام مهرداد ارسال شده و نوشته بود «من را ببخش عصبانی بودم و نفهمیدم چه کار میکنم.» بدین ترتیب مأموران در ادامه بررسیها دریافتند مهرداد از هم محلیهای این پسر بوده است بنابراین به سراغ وی رفتند. وی که منکر قتل بود گفت: من آن شب با حمید درگیری لفظی پیدا کردم اما قتل کار من نیست. با این حال این پسر بازداشت شد و سرانجام صبح دیروز وی در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در حالی که خانواده مقتول برای وی درخواست قصاص داشتند متهم گفت: شب حادثه من و برادرم خانه دوستمان میهمان بودیم آخر شب که بیرون آمدیم در خیابان راه میرفتیم که ناگهان حمید با خودرواش با سرعت زیاد به من نزدیک شد و بعد هم جلوی پای ما ترمز کرد. من به او اعتراض کردم و ناراحت بودم اما متوجه شدم حمید مست بود او از خودرو پیاده شد و شروع به فحاشی کرد در همین موقع برادرم وساطت کرد و دعوا پایان یافت. من و حمید هیچ درگیری فیزیکی نداشتیم. وقتی هم او رفت برادرم گفت ما همسایه هستیم نباید این رفتار را میکردی که من پشیمان شدم و برای او پیام عذرخواهی فرستادم. من هیچ دخالت و اطلاعی از مرگ حمید نداشتم. بدین ترتیب قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران برای تصمیمگیری در این پرونده و صدور حکم وارد شور شدند.